فونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زيبا ساز ، نایت اسکین

آرزوی مرگ....مرگ آرزو

اگر تمام شب برا ي از دست دادن خورشيد گريه کني لذت ديدن ستاره ها را هم از دست خواهي داد

 

 

 

 

 

بگذار و بگذر...

پرواز کن پرنده ی کوچک،  پرواز کن،  بگذر

به ماورای خیال پر بکش، از این جهان بگذر

ای  لطیف  ترین من   ،   ای  سپیدترین  کبوتر

بر فراز نسیم عشق بهشتی از ستاره ها بگذر

از اندوه بگریز و  دنیای تنهای ما  را  بگذار

بار دگر بر فراز این سرزمین پر بکش، بگذر

به سفر بی پایانت پرواز کن با دو بال سپید

تو  زیباتر  از   آنی که این جا بمانی ،  بگذر

شادی شیرینت را برگیر، از این کرانه بگذر به ساحل دیگر

آن  جا   که  آرامش  جاودان  است  ،   تنها بگذر

دمی را از دست مده، قظره ای اشک مریز

قلبت  پاک  است   و   روحت  آزاد  ،  بگذر

برو تا به بی نهایت تا اوج کیهانی صعود

برو   تا   ماورای   چنگل زمان   ،   بگذر

ماه بر خواهد آمد ، خورشید غروب خواهد کرد

و من از یاد نخواهم برد خاطره ی رفتن را، بگذر

پرواز  کن  پرنده ی  کوچک  ،   پرواز کن  ،  بگذر

پر بکش به جایی که فرشتگان می سرایند، بگذر

از این جا پر بکش، وقتش رسیده، وقت رفتن

 

اکنون   برو   روشنایی   را   بجوی  ،   بگذر

 


 

+ نوشته شده در پنج شنبه 12 خرداد 1390برچسب:, ساعت 18:49 توسط ماهان |


دوست دارم تموم زندگیمو با تو باشم....

 

ایستادن نخستین درسی بود که از تو یاد گرفتم حتی درانبوه مشکلات از نگاه کردن به سیاهی ها نترسم.با تردید ایستادم و از تو یاد گرفتم. ایستادن،یک قدم بلند برای رسیدن به آرزوهای رنگینم است.وقتی ایستادم تازه بلندی آسمان و انبوه ستارگان را دیدم.ازشوق ،بال هایم باز شد و به سوی آسمان آرزوها پر کشیدم و حالا وقتی به پشت سرم نگاه می کنم ،که کسی نشسته است آرزو می کنم کاش تو بودی و درس پرواز عاشقانه را به او می آموختی

+ نوشته شده در پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, ساعت 2:27 توسط ماهان |


 

هیچ کس با من در این دنیا نبود

هیچ کس مانند من تنها نبود

هیچ کس دردی ز دردم بر نداشت

بلکه دردی نیز بر دردم گذاشت

هیج کس فکر مرا باور نکرد

خطی از شعر مرا باور نکرد

هیچ کس معنای آزادی نگفت

در وجودم رد پایش را نجست

هیچ کس آن یار نخواهد شد

هیچ کس دم ساز و همراهم نشد

هیچ کس جز من چنین مجنون نبود

در کلاس عاشقی دلخون نبود

هیچ کس دردی نکرد از من دوا

جز خدای من خدای من خدا...

+ نوشته شده در چهار شنبه 4 خرداد 1390برچسب:, ساعت 2:9 توسط ماهان |


 

 

می خواستم اسمت را روی خورشید بگذارم اما دیدم شبها در آسمان نیستی

می خواستم اسمت را روی ماه بگذارم اما دیدم روز ها در آسمان نیستی

می خواست اسمت را روی گل بگذارم اما دیدم روزی پژمرده می شوی و می میری

پس اسمت را روی قلبم گذاشتم تا همیشه در کنارم بمانی

اگر کسی به حرفت گوش کرد براش مهمی

اگرخندید و نگات کرد براش قشنگی

اگر بهت فکر کرد براش عزیزی

واگر برات یک خاطره نوشت

بدون خیلی دوست داری

میگن غرورت را بخاطر اونیکه دوسش داری بشکن ولی اونی را که دوست داری بخاطر غرورت نشکن

تا جام اجل نکرده ام نوش

هرگز نکنم تورا فراموش

اگر روزی تورا کردم فراموش

بدان شمع وجودم گشته خاموش

سلامم رابپذیر ای نور دیده

سلامم از دل و جانم رسیده

در آن موقع که نامه می نوشتم

هزاران اشک بر کاغذ چکیده

حقیقت همین احساس های دوستانه است که زندگی را مشکل می دهد

دوری ز برم گلشن جانان چه نویسم

من مرغ شیفته ام به توای دوست عزیزم چه نویسم

ترسم که قلم شعله کند صفحه بسوزد

با این دل پر خون برایت چه نویسم

دست هجران تو سامان مرا بر هم ریخت

باز گرد که امید من و سامان منی

این مپندار که نقش تو رود از نظرم

خاطرت جمع که در خواب پریشان منی

من دل به کسی بجز تو آسان ندهم

چیزی که گران خریدم ارزان ندهم

صدجان بدهم برای دل خویش

آن دل که تو را خواست به صد جام ندهم

من غم را در سکوت،سکوت رادرشب،شب رادر بستر،بستر را بخاطر اندیشیدن به تودوست می دارم.

من شفق رادر امید،امید رادر تو،تو را در دل،دل راموقع تپیدن دوست دارم.
من قرآن را بخاطر بخشش،بهار را بخاطر شکوفه هایش،زندگی را بخاطر امید هایش و وجودم را بخاطر تو دوست می دارم

یه شعله ی شکسته    یه شمع رو به بارم

خستهاز این زمون   فریاد گریه دارم

شده فضای سینه       سیه چو روزگارم

ازهمه دل بریدم      دل به کسی ندادم

عاشق شدم به چشمات    دادم دلو به دریات رفتی و پا گذاشتی    به سادگی رو حرفات

با یاد تو همیشه عمرم تموم نمیشه

فراموشت نخواهم کرد تا جان در بدن دارم

قسم بر جامه ی پاکی که از مهر بر تن دارم

تو در من آتشی هستی که خاموشت نخواهم کرد

فراموشم نکن فراموشت نخواهم کرد

هر شب به دل غمزده غوغای تو دارم

نقشی به دل از قامت رعنای تو دارم

ای کاش این آشنایی ها نبود

یا به دنبالش این جدایی ها نبود

آخرین نگاه تو اولین غم من و زندگی است

ما بر آنیم که ترک رخ زیبانکنیم

وین چمن جز گل روی تو تماشا نکنیم

خوشا آن ساعت که دیئار تو بینم

کمند عبرتین تار تو بینم

نبیند خرمنی هرگز دل من

مگر آن دم که در خار تو بینم

+ نوشته شده در چهار شنبه 4 خرداد 1390برچسب:, ساعت 2:6 توسط ماهان |


 

+ نوشته شده در چهار شنبه 4 خرداد 1390برچسب:, ساعت 1:57 توسط ماهان |


 

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند

بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند

همتم تا می رود ساز غزل گیرد به دست

باخزان هم آشتی و گل فشانی می کند

ما به داغ عشق بازی ها نشستیم و هنوز

چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند

نای ما خاموش ولی،این زهره شیطان هنوز

با همون شور و نوا دارد شبانی می کند

گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان

با همین نخوت که دارد آسمانی می کند

سال ها شد رفته دم سازم زدست،اما هنوز

در درونم زنده است و زندگانی می کند

بی ثمر هر ساله درفکر بهارانم ولی

چون بهاران می رسد با من خزانی می کند

طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند

اون که گردون می کند با ما نهانی می کند

می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان

دفتر دوران ما هم بایگانی می کند

شریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید

ورنه قاضی درقضا نامهربانی می کند

شهریار


+ نوشته شده در چهار شنبه 4 خرداد 1390برچسب:, ساعت 1:41 توسط ماهان |


 

زیباترین تصویری که در زندگانیم دیدم،نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود ...

زیباترین سخنی که شنیدم، سکوت دوست داشتنی تو بود...

زیباترین احساساتم، گفتن دوست داشتن تو بود ...

زیباترین انتظار زندگیم، حسرت دیدار تو بود ...

زیباترین لحظه زندگیم، لحظه با تو بودن بود ...

زیباترین هدیه عمرم، محبت تو بود ...

زیباترین تنهاییم، گریه برای تو بود ...

زیباترین اعترافم . . . . 

عشق تو بود . . .

+ نوشته شده در یک شنبه 1 خرداد 1390برچسب:, ساعت 19:30 توسط ماهان |


واسم كليشه اي شدن

ديگه تموم آدما راستي رو بي خيال شدن

وقتي كه ديگه آدما پرسه عشق نمي زنن

دوستي فقط يه شايعس چنگي به دل نمي زنن

ديگه هديه دادنا خاليه جاش روي ميزا

توي اولين قرارا همه عشقا مي شه حاشا

جاي قلبا توي سينه سفره سنگي كمينه

ديگه هيشكي نمي تونه عشق و توي اون ببينه

شوق پرواز ندارن ديگه عاشقاي امروز

قانعن به زير پاشون ديگه نيستن مثل ديروز

توي اون قصر طلايي عاشقي فاصله شد

ديگه اون شهر قشنگ آرزو خاطره شد

 فقط اینو بدون دوست دارم

+ نوشته شده در یک شنبه 1 خرداد 1390برچسب:, ساعت 19:6 توسط ماهان |